https://srmshq.ir/8ym9p4
در شماره قبلی سرمشق تلاش کردیم به صورتی متفاوت به جنگ بپردازیم و از زوایای مختلف به آن نگاهی بیندازیم. یکی از تبعات بسیار مهم و قابلتوجه جنگ بحث مهاجرت است. آوارگی و کوچ اجباری بسیاری از آدمها که خانه و کاشانه آنها به میدان جنگ تبدیل میشود و چارهای جز فرار و مهاجرت برای ادامه حیات خود ندارند. در همین سالهای اخیر سایه شوم و ویرانگر جنگ چنان بر سر برخی مردم خاورمیانه افتاده است که چارهای جز گذشتن از خانه و کاشانه خود نداشتهاند. آنچه داعش در عراق و سوریه به وجود آورد علاوه بر کشتار آدمها و ویرانی و خسارات غیرقابلجبران؛ راندن میلیونها انسان از محل زندگی خود بود. اتفاقی که ضایعه آن سالهای سال بر سر این مردمان کوچ کرده باقی خواهد ماند و زندگی آنها را دگرگون خواهد کرد.
اما جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان هم یکی از زوایایش مهاجرت گسترده مردمانی بود که مستقیم و غیرمستقیم در معرض آتش جنگ بودند. خصوصاً خوزستانیها که شاید بهنوعی جنگ از حمله به شهرهای مرزی آنها آغاز شد. سبعیت بعثیها جایی برای زندگی برای آنها نگذاشت و مهاجرت بسیاری از مردم منطقه از شهرهایی مثل آبادان و خرمشهر و دزفول و... روستاهای اطراف این شهرها گریزناپذیر شد. این اجبار به مهاجرت، آنها را به شهرهای مختلف ایران کشاند که کمتر در معرض حملات دشمن بعثی بودند. در استانهای مختلف و در برخی شهرها مناطق و محلههایی برای حضور مهمانان برآمده از دل جنگ شکل گرفت و مردم و مسئولان شهری شرایط تازهای را برای پذیرایی از این مهمانان تجربه کردند. به هر حال قرار بود آدمهایی رنج دیده و زخم خورده با فرهنگ و نگاهی متفاوت در شهری دیگر سکنی گزینند و این خود میتوانست موجد شرایطی غیرقابلپیشبینی باشد. آدمهایی که در کوتاهترین زمان ممکن آنچه که سالها برای زندگی خود فراهم کرده بودند از دست داده و آواره شهری دیگر شده بودند. شاید دیدن دوباره سریالی مانند «گل پامچال» بهتر بتواند ما را به درکی از آن روزها برساند. شرایطی که گویی در آن مهاجرین و انصاری جدید در تاریخ شکل گرفته بود...
به هر ترتیب عده زیادی بهعنوان مهاجر به شهرهای مرکزی و شرقی ایران وارد شدند و در شهرهای مهاجرپذیر شرایط تازهای شکل گرفت. در کرمان هم چنین روندی وجود داشت و صدها نفر از استان خوزستان و از شهرهای جنگزدهای مانند خرمشهر و آبادان و روستاهای منطقه به برخی از شهرهای استان کرمان و ازجمله شهر کرمان وارد شدند. شهرک اروند شهر برای مهاجرین در کرمان شکل گرفت چسبیده به محله پانصد دستگاه کرمان. حالا کرمانیها هم میزبان افرادی با فرهنگ و گویشی کاملاً متفاوت بودند. فرهنگی که تمایلی به حل کردنش در فرهنگ میزبان نداشت و چسبیده به کرمان گویی تکهای از خوزستان سر برآورده بود...اکنون نیز و سالهایی پس از جنگ این منطقه هنوز بوی همان خوزستان را میدهد و تفاوت فرهنگی خصوصاً در روزهای مناسبتی کاملاً مشخص است. چهرهها و لباسها و گویش خاص همان مناطق است و دیدن پرچم برزیل مؤید این است که اینجا هم رنگ و بویی از آبادان دارد.
سر برآوردن فلافلیهایی که کمکم کرمانیها را هم به سوی خود بیش از گذشته میکشاند نیز مؤید پایداری فرهنگی این محله از شهر است و جالب اینکه در ایام مراسم عزاداری امام حسین (ع) عده زیادی از کرمانیها برای دیدن مراسم خوزستانیها به اروند شهر میروند تا جایی که کنترل ترافیک و جمعیت مشکل هم میشود... در این محله که قدم میزنی کاملاً حس حضور در شهرهای خوزستان را داری... علی سالمی، کارگر سابق اداره بندر خرمشهر این روزها در محله اروند شهر آپاراتی دارد و زندگی خود را با این شغل میگذراند. او گلایه دارد که تنها ۷ سال کار او در شرکت برای بازنشستگیاش لحاظ شد و نتوانسته به حق خود برسد. او جنگ را عامل مشکلاتی میداند که باعث شد عده زیادی خانه و زندگی خود را رها کنند و به شهری دیگر مهاجرت کنند. از دست دادن یک شغل پایدار مشکلات زیادی برای علی و خانوادهاش به وجود آورد...
ام حسین هم نمادی از یک مهاجرت بزرگ و جانفرساست... او سالهاست که جلوی خانه پلاک ۳۶ مینشیند و به روزهایی فکر میکند که برای خود خانه و زندگی داشته است و ویرانی و جنگ او را مجبور به کوچی همیشگی کرد.
اینجا بههرحال میتوان بهخوبی یکی از آثار مهم جنگ را مشاهده کرد و البته نکته مهمتر این است که سایه جنگ آنقدر بر استان خوزستان سنگین بوده است که پس از دو دهه که از پایان جنگ میگذرد امکانی برای بازگشت مهاجران به مناطق خود به وجود نیامده است که باید بهصورت مفصل مورد بررسی و یافتن چرایی قرار گیرد...
https://srmshq.ir/cp38s4
شاید بتوان آوارگی و دربهدری را از مهمترین آسیبهای جنگ بین دو کشور دانست. وقتی عراق به ایران حمله کرد، مردم از شهرهای مرزی بهویژه خوزستان مجبور شدند خانه و زندگی خود را رها کنند و آوارۀ دیگر شهرها شوند. این در حالی است که جمعی از مردم جنگزده خوزستان هم با آغاز جنگ تحمیلی به کرمان آمدند. امروز و پس از گذشت حدود ۴۰ سال از آغاز جنگ گرچه بخشی از این خانوادههای مهاجر به زادگاه خود برگشتهاند، اما خانوادههای زیادی هم هستند که همچنان در کرمان زندگی میکنند.
خوزستانیهای مهاجر در منطقهای از کرمان زندگی میکنند که نام اروندشهر بر خود گرفته است. بعد از گذشت چهار دهه همین امروز هم که به محله آنها پا بگذاری، زنان و مردانی را میبینی که لباسهای جنوبی پوشیدهاند و با هم عربی صحبت میکنند، هنوز بر فرهنگ و رسوم خود پایبند هستند و عطر غذاهای خوزستانی از خانههایشان به مشام میرسد.
تک و توک مغازههایی هم که در شهرک اروندشهر وجود دارد حال و هوای فرهنگ خوزستانیها دارند و غذاهای آنان در بین مردم کرمان طرفداران بسیاری دارد، برای همین است که بعضی از مهاجران خوزستانی با توجه به ذائقه کرمانیها اقدام به تهیه و فروش غذاهای سنتی خود میکنند.
هرکدام از خوزستانیهای مهاجر کوله باری از خاطرات جنگ و مهاجرت را در سینه خود دارند، «محمد مرادزاده» از آبادانیهای قدیمی مقیم کرمان یکی از آنهاست برای گفتوگو با او به منزلش میرویم آقای مرادزاده مردی میانسال و سبزهرو و با لهجه خوزستانی است، در حالی که دشداشه (پیراهن بلند) کرمرنگ به تن کرده به استقبالمان میآید. وارد حیاط خانه که میشویم همسر آقای مرادزاده هم با پوشش زنان جنوبی جلویمان ظاهر میشود و با روی خوش ما را به درون خانه دعوت میکند، این خانه از اولین خانههایی است که میزبان مردم جنگزده خوزستان بوده است.
مرادزاده سخنان خود را با این جمله شروع میکند که «دعا کنید جنگ اتفاق نیفتد» و سپس بیان خاطراتش را از دوران جوانی آغاز میکند.
ما تعدادی جوان آبادانی بودیم که عکسها و اعلامیههای امام را توی خانههای شرکتی آبادان پخش میکردیم حین همین فعالیتها بود که جنگ شروع شد ۳۱/۶/۵۹، اولین توپی که به شهر آبادان شلیک شد را به یاد دارم، بعد از شلیک توپ با یکی از دوستانم با موتور رفتیم اسکلۀ ماهیگیری که از آنجا خاک عراق به خوبی مشخص است، رفت و آمد عراقیها را دیدیم.
کمکم بمبارانها زیاد شد، سپاه آبادان گروههای کوچکی را با حضور بچههای محلههای مختلف تشکیل داد و بعد نیروها را فرستاد به قسمتهایی که پیشبینی کرده بودند عراقیها از آنجا وارد آبادان شوند. ما شبانهروز در حال حرکت بودیم صبح تا شب و شب تا صبح در روستاهای آبادان در رفتو آمد بودیم تا ببینیم عراقیها از کدام قسمت میخواهند، وارد آبادان شوند.
سرانجام عراقیها در یک شب وارد ذوالفقاری شدند، حالا ذوالفقاری معروف شده به حماسه ذوالفقاری که فیلم معروف دریاقلی را هم درباره یکی از بچههای اصفهانی ساختند که در آبادان بود و متوجه ورود عراقیها از ذوالفقاری شد.
وقتی عراقیها وارد آبادان شدند، درگیری به وجود آمد، در آن زمان من در جزیره مینو بودم و عربنشینان جزیره از نظر فرهنگی بیشتر تمایل به خاک عراق داشتند، اما برادر بزرگم وارد ذوالفقاری شد و همراه با سایر نیروهای تشکیلاتی جلوی عراقیها را گرفتند و عراقیها به آن طرف رودخانه بهمنشیر رفتند و ۱۱ ماه آنجا بودند.
جبههها که راکد شد تصمیم گرفتم به خانوادهام سر بزنم زیرا مدتها از آنها خبر نداشتم، مادر و پدرم با خواهرها و برادرهایم مدتی در اردوگاه جیرفت بودند و در چادر زندگی میکردند، من قبل از مجروحیتم رفتم جیرفت و دو، سه روزی آنجا بودم و برگشتم، بعد از آن دیگر خبری از خانوادهام نداشتم تا خبر رسید در منطقه گلباف کرمان زلزله شده است، مرخصی گرفتم آمدم کرمان تا به خانوادهام سر بزنم.
وقتی به کرمان آمدم، دیدم وضع اقتصادی خانوادهام خوب نیست هیچکدام کاری نداشتند، همه ما وقتی جنگ شد محصل بودیم و حقوق پدرم هم قطع شده بود بنابراین مجبور شدم در کرمان بمانم. مدتی که گذشت دو تا از برادرها و خواهرم به نزد دایی خدابیامرزم در بندرعباس رفتند و همانجا مشغول کار شدند، من هم میخواستم به بندرعباس بروم اما برادر بزرگم گفت شما نرو، اینجا پیش پدر و مادرمان بمان.
خانوادهام وقتی از جیرفت به کرمان آمدند در هتلی در فلکه مشتاق به اسم هتل شهریار مستقر بودند که بعدها اسمش را جمهوری اسلامی گذاشتند، بعد هم به شهرک اروندشهر آمدند همین جایی که ما هنوز در آنجا زندگی میکنیم.
اولین خانواده جنگزدهای که در خانههای شهرک اروندشهر زندگیشان را شروع کردند، خانواده ما بودند، این خانهها را برای کارگران تأمین اجتماعی ساخته بودند، وقتی وارد خانهها میشدی هنوز کامل نشده بودند، دورتادور شهرک سیم خاردار بود پاسگاه ژاندارمری پشت خانه ما قرار داشت، یک کلانتری هم آن طرف گذاشتند و این شروع ماندگاری ما در این شهر شد.
از لحاظ اخلاق، رفتار و امکانات، شهرک اروندشهر از بهترین شهرکهای کشور بود، ما دوستان مختلفی در مشهد، شیراز، اصفهان و دیگر شهرهای کشور داشتیم وقتی همدیگر را میدیدیم و صحبت میکردیم هیچکدامشان امکانات شهر کرمان را نداشتند. ما سپاسگزار و مدیون مردم خوب و شریف کرمان هستیم، خیلی مهربان بودند و خیلی به ما رسیدگی کردند.
در بالاترین سطح مسئولان شهر از مذهبی، سیاسی و ورزشی احترام خاصی برای ما قائل بودند و تا الآن هم همینطور است به غیر از خوبی از مردم کرمان ندیدیم، دوستان خیلی زیادی در بخشهای مختلف دارم خاطرات خیلی خوبی از مردم کرمان داشته و داریم و این خوبیها تا ابد همراه ما هست.
...
https://srmshq.ir/orhcet
چروک پیشانی و صدای لرزانش نشان میدهد که بیش از ۶۵ سال دارد، به همۀ ماشینهای پارکشده و در حال حرکت غر میزند، حق هم دارد؛ او الآن نباید اینجا باشد، پشت فرمان و در این ترافیک آزاردهنده برای اندک پولی که قرار است از این تاکسیهای اینترنتی نصیبش شود. با خودم فکر میکنم با این سن چطور کار کردن با تاکسیهای اینترنتی را یاد گرفته؟ بچه که بودم فکر میکردم آدمها وقتی بازنشسته میشوند و به این سن میرسند، میروند دور دنیا را میگردند و از بیکاری و سرخوشی نمیدانند چه بکنند! اما اینجا ایران است و گویا ما تا آخرین لحظه باید برای تأمین ابتداییترین نیازهایمان نگران باشیم و دست و پا بزنیم.
از هر پنج باری که تاکسی اینترنتی میگیرم حداقل رانندۀ دو تا از آنها مردی مسن و سالخورده است و گاهی هم خانمی که معلوم است باید در دهۀ ششم زندگیاش باشد. اکثر آنها با یک پراید لکنته میآیند. هر بار سر صحبت باز شده معمولاً به اینجا رسیده که از روی ناچاری با تاکسیهای اینترنتی مسافران را جابهجا میکنند که خرج زندگی بازنشستگی و کرایۀ خانه و هزینۀ تحصیل فرزندان و دختر و پسر جوان و بیکاری که در خانه دارند را بدهند و بتوانند از عروس و داماد و نوههایشان پذیرایی مختصر و آبرومندی داشته باشند و بخشی از هزینههای روزمرۀ زندگیشان را جبران کنند؛ اما هزینههای استهلاک و تعمیر ماشین حتی برای پراید چندین برابر شده و اجازه نمیدهد این چند ساعت کلاج و ترمز عوض کردن و در سرما و گرما در ترافیک رانندگی کردن، سودی به بار آورد. پدر و مادرهای مسنی که شاید تا همین دو سه سال پیش جوانترها را برای استفاده از گوشیها و اینکه مدام سرشان گرم گوشی است، سرزنش میکردند، امروز گوشی به دست، شانههای خسته از بار سنگین امرارمعاش را که انگار تمامی ندارد، روی فرمان اتومبیل خم کردهاند و با عینک و تنگ کردن چشمان ضعیفشان سعی میکنند آدرس را از روی نقشه پیدا کنند؛ معمولاً انگیزه و علاقهای هم به تند رفتن و زود رسیدن به مقصد ندارند شاید چون آنها همۀ راهها را رفتهاند و امروز میبینند به هیچجا نرسیدهاند. رانندگی در تاکسیهای اینترنتی و سرویس مدارس البته یکی از شغلهای آسیبزا اما آبرومند برای سالمندانی است که در جامعۀ ما مجبور به کار شدهاند؛ دستفروشی آن هم فروش اجناس کماهمیت و کوچک، یکی دیگر از کارهایی است که بخشی از سالمندان طبقۀ متوسط و فقیر جامعۀ ما که اوضاع اقتصادی جاری، قدرت خرید و معیشت آنها را از آنچه بود، بدتر کرده، به آن رو آوردهاند.
کارشناسان معتقدند سالمندان باید درجهای از فعالیت و کسب درآمد را برای حفظ روحیه و احساس مفید بودن، داشته باشند؛ اما گسترش مشکلات اقتصادی، موجب شکلگیری یک پدیده و آسیب اجتماعی با عنوان «سالمندانِ کار» شده که متأسفانه در جامعۀ ما در قالب کارهایی که یا در شأن سالمندان نیست مثل دستفروشی و یا کارهایی که در حالت عادی هم جزو مشاغل سخت محسوب میشود مثل رانندگی که قطعاً آسیب و دشواریهایش برای سالمندان دوچندان است، بهکرّات دیده میشود.
«مینا شیروانی ناغانی» دکترای جامعهشناسی اقتصاد و توسعه و پژوهشگر صندوق بازنشستگی کشوری، در مورد میزان فعالیت استاندارد برای سالمندان، تعریف سالمندی و گروههای سنی این دوره، وظایف دولت و نهادهای حاکمیتی در قبال سالمندان، علل اجرایی نشدن قانون همسانسازی حقوق بازنشستگان و راههای ارتقای کیفیت سالمندی، به سؤالات ما پاسخ داده است.
سالمندی چه تعریفی دارد؟ از چه سنی را دربرمیگیرد و فرد سالمند چه ویژگیها و شرایطی دارد؟
سالمندی پدیدهای جهانی است و در آیندۀ نزدیک بهعنوان یکی از مهمترین چالشهای اجتماعی و رفاهی کشورهای در حال توسعه مطرح خواهد شد. در حال حاضر سالمندان یعنی جمعیت ۶۰ سال و بالاتر، بیشترین نرخ رشد جمعیتی را در دنیا در مقایسه با سایر گروهها دارند. انتظار میرود براساس روند حاضر، جمعیت سالمندان دنیا تا سال ۲۰۵۰ به سه برابر سال ۲۰۰۰ افزایش یابد و به دو میلیارد سالمند برسد. در ایران نیز سالخوردگی جمعیت، فرایندی اجتنابناپذیر است. بر اساس پیشبینیهای جمعیتی در سال ۱۴۲۰ تعداد سالمندان ۶۵ ساله و بالاتر به ۱۲ میلیون نفر افزایش مییابد و سهم جمعیت سالمند به حدود ۱۴ میلیون نفر میرسد. طبق اعلام سازمان ملل، پدیدۀ سالمندی در ایران روند پرشتابی دارد، بهطوریکه تا سال ۲۰۵۰ در هر خانوادۀ چهار نفرۀ ایرانی، یک نفر سالمند خواهد بود، بنابراین افزایش جمعیت سالمندان یکی از مهمترین چالشهای اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی در قرن ۲۱ به شمار میرود. طبق اعلام مرکز آمار ایران، جمعیت کشورمان در سال ۹۸ به بیش از ۸۳ میلیون نفر رسیده و رشد جمعیت سالمندان سه برابر رشد جمعیت کشور شده است. متوسط طول عمر یا همان شاخص امید به زندگی از ۵۹ سال در اوایل انقلاب به ۷۴ سال رسیده که ۷۵.۵ سال برای خانمها و ۷۲.۵ سال برای آقایان است. اکنون جمعیت سالمند بالای ۶۰ سال کشورمان با رقم ۸ میلیون و ۲۳۱ هزار نفر، حدود ۹.۹ درصد جمعیت کشور است. در سال ۱۴۰۰ سهم سالمندی جمعیت از مرز ۱۰ درصد عبور میکند و در سال ۱۴۲۰ از مرز ۱۹.۴ درصد و در سال ۱۴۳۰ از مرز ۲۶.۱ درصد عبور خواهد کرد یعنی تا ۳۲ سال آینده، یکچهارم جمعیت کشورمان سالمند خواهند بود.
سالمندی بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی، عبور از مرز ۶۰ سالگی است و درواقع سالمندی، بخشی از روند طبیعی زندگی انسان محسوب میشود. سازمان بهداشت جهانی سالمندی را به این ترتیب طبقهبندی کرده است: سالمندانِ جوان که معمولاً در محدودۀ سنی ۶۰ تا ۷۴ سالگی قرار داشته و از نظر جسمی فعال و از نظر ذهنی هوشیار هستند و نیازهای بهداشتی آنان تفاوت چندانی با افراد میانسال (۶۰ - ۶۵ ساله) ندارد. این گروه میتوانند راهنما و مشاوران کارآمدی باشند. سالمندانِ میانه که معمولاً از ۷۵ تا ۸۴ سال سن دارند. این افراد از نظر جسمی حساس بوده و ممکن است انواع مختلفی از نقصهای بینایی، شنوایی، تحرکی و انواع متنوعی از اختلالهای روانی را داشته باشند و اغلب آنان به مراقبتهای ویژه نیاز دارند. سالمندانِ پیر (کهنسالان) که سنین ۸۵ ساله و بالاتر را شامل میشوند و اغلب ازکارافتاده هستند. زمانی که فرد، سالمند میشود خودبهخود فعالیت و توان جسمی و روحیاش کاهش مییابد؛ فرایند پیری با کاهش عملکرد سیستمهای مختلف بدن همراه است و این روند موجب آسیبپذیری آنها و بروز صدمات میشود. سالمندان به دلایل متعددی نظیر کاهش اعتماد به نفس، نقصان فعالیت و تحرك، از دست دادن دوستان و نزدیکان، کاهش استقلال مادی و جسمی و ابتلا به بیماریها، در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب هستند. ترس از مرگ، احساس تنهایی، ناکامی، عدم سودمندی، خستگی، استرس، افکار خودکشی، تغییر در الگوی خواب و بیخوابی از علائم اختلال در سلامت روان سالمندان محسوب میشود.
میزان فعالیتهای یک فرد سالمند چقدر باید باشد؟ اگر برای زنان و مردان تفاوتی وجود دارد اشاره بفرمایید.
از نظر علمی، سالمندی فعال شامل سالمندی سالم، موفق و مولد نیز میشود. سازمان بهداشت جهانی، سالمندی فعال را «فرایند به حداکثر رساندن سطح سلامت، مشارکت و امنیت افراد سالمند بهمنظور ارتقای کیفیت زندگی آنها» تعریف کرده و نکتۀ قابلتوجه در این مفهوم این است که «فعال» به معنی مشارکت مستمر اقتصادی و اجتماعی در امور فرهنگی، مذهبی و مدنی تعریف شده است، نهفقط توانایی انجام فعالیت بدنی و شرکت در قالب نیروی کار. همچنین سالمندی موفقیتآمیز، از نظر روانی، به توانایی فرد برای سازگاری با فقدانهای جسمی، روانی و اجتماعی، دستیابی به خرسندی، وقار و آرامش و رضایت از زندگی تعریف میشود. بنا بر نظر اندیشمندان حوزۀ فعالیت سالمندی برای اینکه شخص با موفقیت وارد دورۀ سالمندی شود باید تا حد امکان در جامعه فعال باقی بماند؛ بهاستثنای تغییرات علاجناپذیر زیستشناختی و مربوط به سالمندی، افراد سالمند تفاوتی با افراد میانسال ندارند؛ سالمندان موفق نیاز به تعامل اجتماعی با دیگران دارند و اکثر سالمندان سالم سطح نسبتاً یکنواخت فعالیت را حفظ میکنند؛ بنابراین هرچه افراد فعالتر باقی بمانند، دورۀ سالمندی سالمتری را تجربه میکنند. به نظر میرسد زنان سالمند در ایران نسبت به مردان سالمند مشکلات بیشتری داشته باشند.
چرا؟ علت بیشتر بودن مشکلات زنان سالمند در جامعۀ ما نسبت به مردان چیست؟
در جامعۀ ما نرخ تولد دختران از پسران بیشتر است، همچنین سن مرگ و میر مردان پایینتر از زنان است و این امر باعث میشود چهرۀ سالمندی ایران بیشتر زنانه باشد. بهطوری که برآوردها نشان میدهد بهازای هر ۹۷ مرد سالمند ۱۰۰ زن سالمند وجود دارد که در سالهای آینده آمار مردان نسبت به زنان سالمند بهمراتب کمتر هم خواهد شد و به ۸۸ مرد سالمند میرسد. از طرفی در ایران زنان نسبت به مردان مشکلات بیشتری دارند که این امر آنان را آسیبپذیرتر میکند؛ بنابراین نیاز به توجه بیشتری دارند. یکی از مؤلفههای اثرگذار بر کیفیت زندگی سالمندان، احساس تنهایی است و چون زنان معمولاً کمتر در اجتماع و گروهها مشارکت دارند، این مسئله برای آنها پررنگتر است؛ تنهایی زنان سالمند باعث میشود مشکلات بیشتری نسبت به مردان داشته باشند. زنان سالمند وقتی همسر خود را از دست میدهند نیازهای عاطفی و روحیشان دچار اختلال میشود و استرس و تنهایی و افسردگی، سلامت آنها را به خطر میاندازد. مشکلات اقتصادی و معیشتی زنان سالمند نیز معمولا بیشتر از مردان سالمند است که موجب میشود برای تأمین هزینههای درمان و مایحتاج زندگی، خود را سربار فرزندان بدانند؛ بنابراین زنان سالمند بیش از مردان احساس شکنندگی، واماندگی و غیرمولد بودن میکنند و احتمال اینکه ناچار شوند برای بقا به فرزندان تکیه کنند، بیشتر است.
گفتید که هرچه فرد سالمند فعالتر بوده و احساس مفید بودن داشته باشد، دوران سالمندی سالمتری را تجربه خواهد کرد؛ اما انجام برخی کارها و مشاغل در این سن آسیبزاست؛ با این توصیف، انجام چه فعالیتهایی برای سالمندان مضر و چه کارهایی برای آنها مفید است که در عین حال بتوانند کسب درآمد مختصری هم داشته باشند؟
...
https://srmshq.ir/xtzob7
زنان در سراسر جهان از دیرباز دوشادوش مردان در گردش امور خانواده و جامعه خود حاضر بودهاند اما این نیروی عظیم کار با وجود دارا بودن توانمندیهای بسیار با نگاه سنگین جنسیتی و نابرابری بهویژه در بعد سیاسی به کناری رانده شده. به نظر میآید بیشترین نابرابری در ابعاد سیاسی و اقتصادی و حتی در سیستم قضایی دیده میشود. بهعنوان مثال زنان در شرایط برابر با مردان در آزمون قضاوت شرکت کرده و در صورت پذیرش و طی شدن مراحل مربوطه جذب منصب قضا میشوند. این در حالی است که پذیرش زنان نسبت به مردان در این آزمون بسیار کمتر است و حتی پس از انتصاب منصب قضاوت باز هم زنان با وجود اشتغال در شغلی که برای هر دو قشر یکسان است از سمت دادیاری فراتر نمیروند و این خود بروز کامل نابرابری در شرایط شغلی برای زن است.
به نظر میرسد چه مرد و چه زن در صورت جذب و استفاده درست از بهترینها میتوانند توسعه و پیشرفت داشته باشند که در این میان دولتها نقش کلیدی و اساسی را ایفا میکنند چراکه درزمینۀ ارائۀ یک چارچوب سیاسی صحیح برای دستیابی زنان و مردان به کلیه امکانات کشور مؤثر میباشند.
اعمال تخصیصهای جنسیتی در استخدام و تخصیص شغل میتواند نوعی عدم تقارن و تبعیض برای بهرهوری یکسان زنان و مردان از موقعیت شغلی باشد لذا بهجرئت میتوان گفت: تبعیض سبب عدم وجود شانس برابر برای زنان و مردان در استفاده از امکانات یکسان است.
در حوزۀ سیاست نیز کمرنگ و بیاهمیت بودن نقش زنان در عرصه تصمیمگیریهای سیاسی در پستهای مدیریتی سیاسی نیز نوعی عدم تقارن میباشد که عدم دسترسی زنان را به موقعیتهای برتر جهت پیشرفتشان به دنبال دارد. برابری جنسیتی از مسائلی است که هنوز به طور کامل جا نیفتاده است. چراکه زنان نقش کمتری از سمتهای مدیریتی دارند و پیشرفت شغلی کمتری نیز در این خصوص نسبت به مردان دارند.
در پایان به نظر میآید ارتقای توانمندی زنان به رفع تبعیضهای جنسیتی و گسترش زمینههای اشتغال و برنامهریزی عادلانه در خصوص اشتغال و کار میتواند به گسترش حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی و بالطبع شرایط برابر شغلی و بهرهمندی از امکانات برابر تأثیر بسزایی داشته باشد.
لذا از آنجا که زنان بهعنوان نیمی از جمعیت تأثیری مستقیم در پیشرفت و توسعه همهجانبه جامعه دارند، میبایستی راهبردهای یک جامعه توسعهیافته بر پایۀ مشارکت فعال زنان در امور اقتصادی – اجتماعی – سیاسی- فرهنگی استوار شود وعدم ایجاد و فراهم نمودن امکانات برابر در این خصوص از سوی هر دولت برای زنان درنهایت منجر به زیان و خسران همان دولت میشود.